همسر و پدری که میشدم!!! :: وبلاگ فامیل دور

همسر و پدری که میشدم!!!

شنبه, ۲۰ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۳۳ ب.ظ

سلام دوستان

این مطلبی رو که میخوام امروز بنویسم اصلا به این معنی نیست که احیانا از ازدواج کردن قطع امید کردم.. فقط برای این می نویسم که تو فضای اینترنت برام یادگاری بمونه و سالها بعد بیام و بخونمش.. همین...

تو پست های قبلی به صورت پراکنده مطالبی در مورد خودم نوشته بودم اما الان میخوام اینجا بصورت یکجا همه شون رو بنویسم...

هر پسر و دختری برای ازدواجشون یه سری فانتزیهایی تو ذهنشون دارن که قبل از ازواج و زمانی که مجرد هستن بعضی مواقع بهشون فکر میکنن..

مثلا یه سریا دنبال رمانتیک بازی هستن و میگن اگه ازدواج کنم حتما هر روز برای خانمم یه شاخه گل میخرم یا خانمایی که فانتزیشون اینه که بعد ازدواج برای شوهرشون هر روز لباس خوشگل موشکل بپوشن و خونه رو تاریک کنن و با شمع و برگ گلهای قرمز پر کنن و یه فضای رمانتیک برای همسرشون که خسته از سر کار بر میگرده بوجود بیارن..

این کارا به نظرم خیلی خوب هم هست و باعث نزدیک شدن زن و شوهر به همدیگه میشه...

منم از این کارا خوشم میاد البته میدونم نمیشه هر روز این رمانتیک بازیا رو دراورد اما ماهی چند بار که میشه.. میدونم که وضعیت اقتصادی و مشکلات مردم دیگه رمغی برای انجام این کارا نمیزارن اما نمیشه نسبت به زندگی زناشویی و متاهلی هم بی تفاوت بود چرا که اگه زندگی حالت روتین پیدا کنه به نظرم کم کم خسته کننده میشه و رابطه ای که خسته کننده بشه به مرور زمان رو به پژمردگی میره...

به هرحال میخوام چند تا از ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خودم و کارایی رو که دوست دارم برای همسر و بچه ام انجام بدم رو اینجا تو این تاریخ بنویسم تا برای اینده ثبت بشه.. خخخ (حالا انگار چه ادم مهمی هستم من!!!! نادر شاه با اون عظمت رفت و هیشکی ازش یاد نمیکنه چه برسه به من که فقط یه فامیل دورم خخخخخخخ)

اولین ویژگیم اینه که ادم شوخ طبعی هستم و اگه تو جمعی باشم معمولا با تیکه هایی که می اندازم باعث شادی میشم این یادگار دوران پشت نیمکت نشینیه مدرسه است یادش بخیر...احتمالا به خاطر همین ویژگیم زن اینده ام همیشه شاد باشه البته اگه خودش دوست داشته باشه مثلا یکی از این دخترایی که رفته بودم دیدنش تو ظاهر نشون میداد که خیلی خوشش اومده و همه اش میخندید و وقتی اون قرارمون تموم شد گفت یکی از بهترین روزای عمرم بود (تقریبا تو اولین دیدار 4 ساعت با هم بودیم!!!) اما بعدا که میخواست نظر منفی بده از این ویژگیم هم ناراضی بود البته تو اولویت 3-4 بود اولین مشکلش پولدار نبودنم بود...

دوم اینکه کودک درونم به شدت فعاله و هر از چندگاهی شلوغ بازی درمیارم چه تو خونه و چه تو جمع دوستا و چه حتی سر کار.. مثلا بعضی وقتا تو محل کار میرم رو میز همکارای دیگم رو بهم میریزم مثلا خودکاراشون رو میریزم رو میزشون و در میرم یا اینکه یه سری برچسب اموال تو کشوم قایم کردم و رو همه وسایل همکارام می چسبونم.. روی موبایل و حتی جاسوییچی اکثر همکارام برچسب اموال زده بودم (برای اونایی که اشنایی با برچسب اموال ندارم باید بگم که این برچسب ها رو با برچسب های معمولی فرق دارن و به راحتی کنده نمیشن) یعنی دهن همکارام سرویس میشه تا بخوان برچسبها رو از رو اموالشون بکنن...

یا مثلا وقتی میخوام یه صندلی رو از این ور شرکت به اون ور شرکت ببرم روش سوار میشم و مثه اسکیت هولش میدم و تا اون ور میرم...

یا تو شرکت با سوت اهنگ میزنم اهنگ انقلابی و اهنگ ترانه هایی رو که دوست دارم...

یا تو شرکت قبلی که بودم با دخترا تو شرکت فوتبال بازی میکردیم. شرکتمون بزرگ بود میشد در واحد خودمون رو ببندیم به همین خاطر بعضی روزا تو واجد خودمون فوتبال بازی میکردیم.. یادش بخیر...

یا مثلا شرکتمون کلی پول داده و روانشناس اورده و کلی تست انلاین طراحی کرده بودن که همه کارمندا برن پاسخ بدن من دیدم همه مثه خر تو گل موندن اما من تو 20 ثانیه همه اش رو جواب دادم اگه گفتید چجوری؟؟ آفرین همه رو بدون اینکه بخونم الکی میزدم خخخخخ فک کنم روانشناسه وقتی جوابای تست منو دیده دود از کله اش بلند شده خخخخخخ

سوم اینکه به شدت اهل ورزش هستم.. از فوتبال گرفته تا کوهنوردی و دوچرخه سواری و شطرنج و پینگ پنگ... و اگه همسرم اهل ورزش باشه مطمئم بهش با من خوش میگذره....

یه سری فانتزیام هم در طیف ویژگی های دو سه هست و مثلا دوست دارم با همسر اینده ام تو خونه فوتبال بازی کنیم .. من استقلالی هستم و اون مثلا پرسپولیسی باشه و هی ببرمش و بزنم دهنشو سرویس کنم و وقتی داشت گریه میکرد بهش بخندم خخخخخ

یا مثلا تو خونه با بالشت دنبالش کنم و بزنم تو سر و کله اش و بازم دهنش سرویس شه خخخخ

یا مثلا بگم بدو و بپر بغلم وقتی پرید جاخالی بدم بخوره زمین و دهنش سرویس شه.. و وقتی خورد زمین و داشت گریه میکرد بگیرمش یه عالمه بوسش کنم و زمین رو بزنم که عشقم رو زد و اگه بازم داشت گریه میکرد تو نافش پوف کنم تا بخنده .........

چهارم اینکه سلیقه ام تو لباس خریدن خیلی خوبه ... به حدی که دخترای شرکت قبلی مون همه اش بهم حسودی میکردن و میگفتن این لباسایی که میخری سلیقه خودت نیست و حتما یه دختری برات اینارومیخره.. تقریبا هرکی منو میشناسه بهم گفته ک این لباسارو از کجا میخری یا در مورد لباس خریدن ازم نظر میپرسن... اینم داخل پرانتز بگم که پول زیادی خرچ لباس و کفش میکنم اما همونقدر که لباس خوب رو میشناسم از قیمت هم سردرمیارم و با قیمت مناسب لباس خوب میخرم..

تقریبا 30 تا کفش دارم و دوتا کمد لباس و پیراهن.. همه شونم مارک دار هستن اصلا جنس ایرانی نمیخرم... ده بیستا پیراهن چهارخونه دارم فقط...

بعضی مواقع از یه لباس چندتا و چند رنگ مختلفش رو میخرم.. مثلا از یه شلوار سه رنگ مختلفش رو خریدم از کفش همینطور ..

و از الان هم یه سری لباسامو گوشه کمدم نگه داشتم برای زن اینده ام.. بعضی مواقع کفش یا لباس زنونه که میبینم که خوشگله و قیمتش مناسبه دوست دارم بخرمش اما چون نمیدونم همسر جان چه سایزی هستن بر خودم غلبه میکنم خخخخ

پنجم اینکه سلیقه خوبی تو موسیقی و فیلم دارم و تقریبا تمام فیلمهای معروف و غیر معروف رو دیدم و هنوزم دارم میبنیم در مورد اهنگ هم هر هفته تمام اهنگ هایی رو ک منتشر میشن از دو تا سایت معروف دانلود میکنم و بعدش خودم سلکشن میکنم... قبلا که ماشین داشتم رو ماشینم سیستم حرفه ای داشتم و گوش میدادم الان ماشینم رو فروختم اما سیستم رو هنوز دارم و ماشین بخرم دوباره راهش می اندازم.. سیستمم جوریه که وقتی صداش رو میزاشتم رو متوسط آژیر کل ماشینایی که تو خیابون پارک بود به صدا در میومد...

عاشق بارون هستم و یه سلکشن از اهنگ هایی که درباره بارون خونده شده درست کردم .. این کار چند سال طول کشیده و هنوزم دارم بهش اضافه میکنم تا الان نزدیک 250 تا اهنگ درباره بارون جمع کردم اگه همسرجان هم مثه من عاشق بارون باشن دیگه تو شبای بارونی تا خود صبح رانندگی میکنم و با صدای بلند ترانه های بارونی گوش میکنیم... خودم بعضی وقتا شبای بارونی میرفتم و گوش میدادم ولی حیف الان نه ماشینش رو دارم نه همسرش رو (شکلک گریه لدفا)

البته اینم بگم رو این سلکشن بارونی خیلی حساس هستم و سه جای مختلف سیوش کردم و اصلا یه هیچ کس هم نمیدمش..

خلاصه اینکه این همه استعداد دارم اما یه همسر و پسری ندارم که اینا رو بهشون یاد بدم و بهشون عشق بورزم و به پسرم فوتبال و کوهنوردی یاد بدم ( پدرم ورزشکار بودن و مقام اولی تو استان داشتن روی دستاش راه میرفت.. ایشون هم فوتبال و پینگ پنگ و والیبال و شطرنج و پاسور و غیره رو بلد بودن و هستن و منم به ایشون رفتم)

چرا من پسر ندارم که اینارو بهش یاد بدم...

بعضی مواقع کفش کوچولو یا لباس کوچولو خوشگل نایک یا ادیداس میبنیم دلم غش میره که اونو یه روزی برای بچه ام بخرم...یا برای همسرم بخرم...

یا این دیوونه بازیامو بهشون یاد بدم و هی سورپرایزشون کنم و بخندونمشون......

۱ ۰
۰۱/۱۲/۲۰

فامیل دور

۲۱ اسفند ۰۱ ، ۰۱:۰۵

اخلاقت خاصه شاید هر دختری با این اخلاقت نسازه

یه تیپ شخصبتی خاصی بهت میاد چون ادم شلوغی هسی ورجه وورجه زیاد میکنی‌. برون گرایی و حس خودشیفتگیت زیاده

یا پسر اول بودی یا پسر اخر که مورد توجه زیاد بودی.

کیس برون گراها بیشتر شمارو میپسندن و چهره محبوبی براشون هسی. اگر تا حالا ازدواج نکردی حس میکنم چون اکثر موردایی ‌که بهت معرفی کردن درونگرا و سربزیر بودن.

۲۱ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۴۷

فلانی

سلام امیدوارم به زودی تمام این شادی‌ها رو با همسر و گل پسرتون داشته باشید

خب نمیدونم اجازه دارم نظرمو بگم یا نه

حالا به عنوان یک دختر میگم همشون عالی بودن فقط شوخی های محل کارتون یا توی هر جمعی به این شدت که تعریف کردید واسم قابل قبول نیست

اما دلیلم اینه کسی که زیاد شوخی میکنه دیگران واسش احترام کمتری قائل میشن بخاطر حس راحتی که نسبت بهش دارند

یک پسر خاله دارم دقیقا با خصوصیات شما به نام وحید یک روز در جمع فامیل که صدای خنده بخاطر حضور ایشون بلند بود یک از فراد مسن به اطرافیانش گف تا صدای خنده رو شنیدم گفتم حتما وحید دلقک اومده

من دوست ندارم حتی یک نفر همسرم رو اینطوری خطاب کنه

اتفاقا خواستگاری هم داشتم با همین خصوصیت و همین دغدغه رو داشتم که دیگران در موردش چی میگن و چه وجهه ای داره

در کل من سنگینی و ابهت رو می‌پسندم واسه آقایون خارج از چهارچوب خونه ولی هستن دخترهایی هم با همین خصوصیات شما و مسلما زوج خوبی خواهید شد امیدوارم به زودی روزی‌تون بشه

۲۱ اسفند ۰۱ ، ۲۲:۵۲

Nastaran

سلام

اون تیکه ای که گفتید با همکار خانوم فوتبال بازی میکنید رو خوشم نیومد وفک کنم بیشتر دخترا از این میزان صمیمیت بین همکارای خانوم خوششون نیاد (البته خب استثناهم هست مث یکی از دوستام😐)

اونجایی هم که گفتید دهن خانومتون سرویس شه ،یکم لطیف تر شوخی کنید😂😂😂

ولی در کل خیلی خوب بود اون تیکه بارون و اهنگ و ...

واینکه خیلی خوبه که لباس چهارخونه برا خانومتو گذاشتین دخترا خیلی دوس دارن🥲

۰۷ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۵۷

خورشید رویا

احساس میکنم شخصیت خود شیفته ای داری و از اینایی که هر چقدر همسرت کمتر تحویلت بگیره بیشترش جذبش میشی ...

۰۸ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۴۱

حالا

من یه دخترم بنظرم شما تو انبار کاه دنبال سوزن میگردین من اگر امکانات شما رو داشتم حداقل ۱۰ سال بود هم زن داشتم هم بچه و اینکه شما بلد نیستید از زندگی تون استفاده کنید . بلد نیستید استفاده کنید اسم خودتون رو گذاشتید سخت گیر کلاس میزارین نه من خودم از یه ور بوم افتادم. شما از یه ور دیگه

زندگی خیلی کوتاه راستی شغل شما چیه که انقدر ادعات میشه این دختر نه اون نه . فهمیدم که میگی قیافه ام با کلاس چشمام سبزه خونمون بالاشهر تهران خب اینها همش والدین بهت دادن خودت چی هستی تو دنیا چکار کردی رزومه ات چیه خوشگلی ؟ اصلا از شغلت نمی گی همش رو همه دخترها ایراد میزاری میبینمت با همسرت تو فقط وقت خودت رو تلف کردی . ببین یه پسر فقط خوشگلی ش مهم نیست شغلش هم مهمه چ مهارتی داره مهمه والا من از شما جز پز دادن مثل دخترها چیز دیکه ای ندیدم

۱۹ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۴۵

دختر

چندین ساله که خانواده برتر را دنبال میکنم و به همین واسطه شما را تا حدودی میشناسم

واقعا یه جورایی منتظرم که ازدواج کنید چون فکر میکنم لیاقتشو دارید و یه دختر هم قطعا هست که لیاقت عشق و محبت شما را داشته باشه.

چی بگم

ازدواج برای بعضی ها خیلی سخت میشه. مثل یه گره کور که باید به زور بازش ونی و برای یه عده به ساده ترین نحو ممکن اتفاق میوفته.

منم مثل شما

دخترم و ۲۹ ساله هیچ موقع فکر نمیکردم تا این سن مجرد بمونم

خواستگار خوب کم نداشتم اما بالاخره هر کدوم یه ایراد ریز و درشت داشتن که نشد باهاش کنار بیام.

حس میکنم سختگیری من و شما باعث شده انقدر برامون سخت بشه ازدواج

منم دکتری دارم که شده عذاب جونم که نتونم کس دیگری قبول کنم یعنی خانوادم اجازه نمیدن

من فهمیدم واقعا ی جاهایی باید قید کسی در حد خودت یا بالاتر از خودتو بزنی و به کسی ک شاید توی یه سری جهات از خودت پایین تره را قبول کنی تا بتونی طعم عشقو بچشی

البته این مورد تو ازدواج سنتی سخته

واقعا باید از قبل این عشق برات اتفاق بیوفته تا کاستی اگه هست به چشمت نیاد

برای من اتفاق افتاد عاشق پسری شدم که به لحاظ مالی، ظاهری و یه سری موارد از من پایین بود ولی واقعا دوسش داشتم ازش خوشم اومده بود

از اخلاق و شخصیتش. دوست نبودیم دورادور میشناختمش

اما خب اینبار اون بود که پیش قدم نشد و با کس دیگه ازدواج کرد

برا همین میگم سخت میشه ی وقتایی نمیدونه آدم چکار کنه

فقط توکل به خدا که هرچی خیره سر راهمون بزاره

امیدوارم همین روزا خبر آشناییتون با دختری که قلبا دوسش دارین را منتشر کنید و ما خوشحال بشیم

حس میکنم اتفاق میوفته

هم برای شما هم برای خودم.

۱۹ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۱۱

نمیدونم شاید غرور شاید ترس

شاید اینکه اگه بگم و حتی بشه بعد خانوادمو چکار کنم

من دختری نبودم که با هیچ پسری دوست شده باشم هنوزم همینطوره برام سخت بود ابراز علاقه نه اینکه مذهبی سفت و سخت باشم نه اما حد و مرزم با پسرا بهم اجازه نمیداد

البته خیلی بهش علامت دادم‌ یعنی براش کار هایی کردم که برای هیچ پسری نکرده بودم مثلا من هیچوقت سراغ هیچ پسری را نگرفتم

نگفتم چه خیر درس و دانشگاه چطور پیش میره از اون پرسیدم. راجبه سربازیش که امریه بگیره بهش راهنمایی دادم از چیزایی که به واسطه برادرم یاد گرفته بودم. قبل سربازی رفتنش بهش پیام دادم که هر موقع قرار شد اعزام بشید بهم اطلاع بدید تو فکرم بود یه یادگاری بهش بدم و شاید یه جوری بهش فهموندم

ولی اون نگفت و بی خبر رفت‌

تو صحبتمون ازش تعریف میکردم از اینکه پشتکار داره دانشگاه تهران بهترین رشته قبول شد.

نمیدونم برای منی که حاضر نبودم به هیچ پسری این حرفارو بزنم همین قدمایی که برداشتم خیلی بزرگ و مهم میومد تا چند روز خودم با خودم تو رویا بودم که وای چی بهش گفتم

اونم پسر عاقلی بود منو می‌شناخت رفتارمو دیده بود میدونست الکی از کسی تعریف نمیکنم یا بیخود سراغشو نمیگیرم

به هر حال اقدامی نکرد و بعد خبر ازدواجش شنیدم دقیقا زمانی که فکر میکردم دیگه میاد و بهم پیشنهاد میده چون سربازیش رفته درسش تمام شده سر کار رفته.

البته این قضیه با ازدواجش برام خیلی راحت تموم شد من چند سال درگیر علاقه یه طرفه ای بودم که فقط ازدواجش میتونست منو از این تخیل بیرون بیاره و آورد و الان تا موضوعی مرتبط باهاش پیش نیاد واقعا تو ذهنم نمیاد و برام تموم شدست.

در هر صورت

امروز که صفحه شما را دیدم خواستم یه کم به خودمون امید بدم که میشه بالاخره... نباید امیدمون را از دست بدیم ولی در کنارش شاید یه کم توی شرایطمون و چیزی که توقع داریم باید با انعطاف بیشتری برخورد کنیم.

منم برای شما آرزوی بهترین ها را دارم.

امیدوارم زودتر فامیل خیلی خیلی خیلییییییی نزدیک یه دختر فوق العاده بشید. همونی که توی ذهن و قلبتونه 😊🤲

۲۱ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۰۱

چی بگم والا

شاید همینطور باشه که شما میگید

ولی راستشو بخواین من ته دلم ناراحت نیستم از اینکه بیانش نکردم

توی این سالها فهمیدم اگر پسری واقعا دختری را بخواد با هزارجور مشکل و شرایط سخت بازم مطرحش میکنه اونم قطع به یقین کسی را توی زندگیش داشته که بالافاصله بعد سربازی ازدواج کرد

پس قطعا علاقه ای از جانب اون وجود نداشت

منم الان با تنهاییم راحت تر کنار میام.. از نظر خودم هم تلاشمو براش کردم

بیشتر از این به عنوان یک دختر واقعا اذیتم میکرد

خصوصا اینکه هم رشته هستیم و احتمال اینکه در آینده و محیط کار همو ببینیم وجود داره

بله قطعا خیریتی وجود داره

توکل به خدا

۲۵ فروردين ۰۲ ، ۱۵:۵۷

من از دنیایی که توی اون بخوای یه جفت برای خودت پیدا کنی انقدر سخت شده دلگیرم . خواسته ای که خیلی هم زیاد نیست اصلا زیاددنیست نیاز اساسی تو میدونی من به چیزهایی دست پیدا کردم . دخترهایی هستن مثل من که متاسفانه همچی شون بدلایل اینکه خانواده مزخرفی داشتن دیر شد. هرکس که از اول تو خانواده متوسط به بالا با اخلاق خوب پدر خوب بدنیا اومد پتانسیل خوشبختی رو داشت هرکس مثل من تو خانواده مزخرف سخت گیر و بی پول بود نه . خیلی مهمه که خانوادت کی باشه . فاکتور خوشگلی وقتی تو خانواده مزخرفی وبی پول باشی بکار آدم نمیاد. به اینکه میگن قسمت و این حرفها بنظر من حرف مفت تو طبیعت همه چی مشخصه . خب معلومه کسی که خانوادش خوب باشه و پولدار و ظاهر حتی معمولی هم داشته باشه قطعا خوشبخت میشه . میگه کسی که باد بکارد طوفان درو میکند . انتظارات و توقع بیجا نباید داشت . ماها که ا وضاع مثل من دارن حتی شاغل هم بشن باز فایده نداره مثل خودم که شاغلم. ولی خانه از بست خراب است. اره کسایی مثل من باید تلاش صد برابری کنند برای نیازهای اولیه من چنین دنیایی رو نمیخوام ارزانی بقیه .

۲۵ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۰۴

ببینید من خیلی ها رو دیدم که نصف قیافه من رو ندارن با بهترین ها ازدواج کردن قیافه رو الان با تیپ و پولدمیسازن . قبول ندارم من قیافه ان خوبه منتهی چون خانواده مزخرفی دارم هیچ کس سراغم نمیاد

۲۸ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۰۹

مهر بانو

من به تازگی یه مورد رد شد که دقیقا نقطه مقابل شما بود

به شدت درونگرا و البته بی حال حوصله و ریلکس.

من واقعا تحمل این حجم از گوشه گیری و بی حالی برام سخت بود ولی بازم تحمل میکردم اما ایشون برونگرایی من براش قابل تحمل نبود و خودش گذاشت رفت :)

ولی جدی خوشا به حال خانمتون. شخصیت سرزنده و فعالی دارین که عالیه.

امیدوارم زودتر ازدواج کنین همین امسال تا تابستون و عید نوروز هم گل پسر تو راهی داشته باشین ان شاالله.

اینکه یه مرد دوست داره پدر بشه خیلی خوب و قشنگه. ان شاالله زودتر بهش برسین.

۳۰ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۳۱

نفس عمیق

نمیدونم اما شاید چند سالی گذشته از زمانی که اولین پیام های شما رو در خانواده برتر خوندم، خوشحالم که اینجا رو هم پیدا کردم، نحوه بیان شما رو خیلی دوست دارم.

یک مورد رو میخواستم بگم، البته شما فرد بسیار بالغی هستید و بنده فقط قصد یادآوری دارم، گاها به این فکر میکنم که کدوم می‌ارزه؟

1. ازدواج و تشکیل خانواده و تلاش برای به حقیقت پیوستن رویاهایی که دارید(مانند همین هایی که گفتید در این دلنوشته زیباتون)

2. عدم ازدواج و به حقیقت نپیوستن رویاهایی که دارید به دلیل پیدا نشدن دختر مورد علاقه

شاید براتون جالب باشه همچین سوالی اما یه چیزایی هست که آدم تو سن بالا میفهمه(مثل خود شما که میدونم کاملا درک میکنید)، بهش فکر کنید، آدم متوجه میشه که داره ضرر میکنه، انگار که فرصت داره تموم میشه.

میخوام بگم که تصور کنید مشکل یه جای دیگه هست که ازدواجتون نمیشه و شما نمیدونید، بعد از 10 سال دیگه فهمیدید مثلا، این دیگه فایده الان رو نداره!

توی متن هاتون دیدم که نوشتید وضع مالی متوسط دارید، دختران قشر متوسط هم که بعضا بالاتر از خودشون رو فقط اجازه میدن تازه بیاد خواستگاری!

چرا این مرتبه قانون بازی رو تغییر نمیدید شما به خاطر آرزو هایی که به دلتون مونده و تمام حروفی که هر شب توی این همه سال نوشتید تا به همه کمک کنید، برید با یه نفر که به نظرتون فقط قابل قبوله ازدواج کنید و اجازه ندید 20 سال دیگه از زندگیتون به خاطر دخترانی که شما میخوایدشون اما قدر شما رو نمیدونن از بین بره.

همیشه در متن هاتون مشخصه که بینش کافی رو داشتید و به انتخاب دیگران احترام گذاشتید(خواستگاری ها)، اما اینکه نمیشه به خواسته دلتون احترام نذارید اون هم برای کسانی که رد کردن شما رو به هر دلیلی!

بذارید صحبتم رو اینطور تموم کنم، اگر همه دختران این کشور(البته اصلا اینطور نیست و این فقط یک مثال ساده هست)، بگن که فقط با پسران پولدار ازدواج میکنن، من میرم افغانستان زن میگیرم، چون من هم حق زندگی دارم و فقط یک بار میتونم ازدواج در سن 20، 30 و یا 40 رو تجربه کنم و دیگه نمیشه برگشت، تمامی سیاست های کشور و آداب و فرهنگ مردم هر سرزمینی، به اندازه حق زندگی من ارزش نداره و من اینکار رو میکنم، اون هم برای خودم! خودی که شاید مورد رد بقیه واقع شده اما حق زندگی داره.

قالب رو به خاطر تک تک کلماتی که تا به حال نوشتی، تغییر بده، خیلی ها به دنبال شما هستند، همانطور که شما هم به دنبال خیلی ها بودید، چطور اون ها باید به شما بگن بله اما شما به کسایی که دنبالتون هستند نباید بگید!!!