وبلاگ فامیل دور

وبلاگی برای احوالات شخصی فامیل دور

وبلاگ فامیل دور

وبلاگی برای احوالات شخصی فامیل دور

وبلاگی برای احوالات شخصی فامیل دور

سلام دوستان

تو این چندوقت چندین مورد واسه اشنایی و ازدواج پیشنهاد شد که یا تو مرحله دیدن عکس رد شدن یا یه جلسه ای دیدار حضوری داشتیم و بعدش ردشون کردم..

خیلیاشون چیز خاصی نداشتن که نیاز به تعریف باشه..

دوتاشون که جالب بودن رو براتون تو این پست تعریف میکنم..

 

دختره متولد 70-71 بود و تک فرزند لیسانسه بود پدرش تو بازار عمده فروش بود.. دختره خودش خونه داشت و محل زندگیشونم مرکز شهر بود مادرش هم زن فرهیخته ای بود ..

دختر ساده و بی شیله پیله ای بود دو جلسه حضوری دیدمش.. حجابش اونجوری که من میخاستم نبود و قدشم کوتاه تر از اون چیزی بود که مورد نظر من بود و تو دو جلسه ای که باهاش صحبت کردم احساس کردم خیلی درکی از زندگی نداره چون تو رفاه بوده.. میگفت ماهانه 5 تا 8 میلیون از پدرم پول تو جیبی میگیرم...خخخخ

 

البته به نظر دختر بسازی می اومد و میگفت مشکلی نداره که خونه ش رو بفروشه منم خونه مو بفروشم یه خونه بزرگتر و بهتر بخیریم یا اینکه میگفت به مهریه اعتقادی نداره و 5 تا سکه هم خوبه و اینکه خیلی هم اهل عروسی گرفتن نبود و میگفت اگه عروسی هم نگیری من مشکلی ندارم..

به هر حال از یه نظرایی خوب بود و از یه نظرایی مناسب نبود.. 

نهایتا اینکه بهش جواب رد دادم....

 

اما دختر دوم که تاالان تنهادختری بود که دوست داشتم باهاش ازدواج کنم..

 

چهره و رفتار ایشون به دل من نشسته بود و ایشون هم همینطور اما در مورد مسائل مالی بسیار سختگیر بودن به طوریکه  قبل از اینکه ما همدیگه رو ملاقات کنیم  در مورد اینکه بنده خانه دارم یا نه از واسطه سوال پرسیده بودن .. یه نکته رو همینجا بگم من به واسطه ها یا این کانالهای ازدواج نمیگم خونه دارم معمولا می نویسم که توانایی تهیه خونه رو دارم..

 

بعد از تماس های اولیه باز هم ایشون این مورد رو تلفنی ازمن سوال پرسیدن و من بازم به ایشون گفتم درملاقات حضوری بازم دقیقا اندازه و مکان خانه من رو ازم پرسیدن و بعد ازی اینکه بهشون گفتم ایشون گفتن باید یه خونه بزرگتر و نزدیگ تر به ما بگیرید که من گفتم در توانم نیست و ایشون گفتن از والدینتون پول بگیرید که من ابتدا مخالفت کردم اما بعدش چون ازشون خوشم اومده بود قبول کردم اما بازم به این راضی نشدن و گفتن چون شما کارمند هستی و حقوق کارمندی کمه و امنیت شغلی هم نداری یه خوونه دیگه هم از پدر مادرت بگیر که من بازم راضی نشدم اما وقتی ایشون جواب منفی بهم دادم گفتم باشه از والدینم میخوام که یکی از خونه هاشون رو در اختیار من قرار بدن تا من کرایه بدم و کرایه اون خونه هم به من برسه اما ایشون گفتن که نه باید خانه رو هم به اسم شما بزنن که این برای من خیلی ناراحت کننده بود و بهشون ابراز ناراحتی کردم اما ایشون از حرفشون کوتاه نیومدن و نهایتا من یهشون گفتم به شرطی این کار رو میکنم که شما هم یا از پدرتون یه خونه بگیرید یا مهریه خیلی کم قرار بدید که من هم بتونم به خانواه ام بگم که دختر خانم هم یه امتیازی دارن و روم بشه که این درخواست رو ازشون بکنم که ایشون به هیچ وجه کوتاه نیومدن و قبول نکردن..

 

. من تا الان هیچ پول و امکاناتی از پدر و مادرم نگرفتم و اصلا هیچوقت روم نمیشد که این درخواستهارو ازشون بکنم اما بخاطر ایشون این درخواستهارو ازشون کردم که الان به شدت پشیمونم..

به هرحال ایشونم نشد.. اینم بگم معمولا جلسات اشنایی من با دخترا بیشتر از 1 ساعت طول نمیکشه اما با ایشون 6 ساعت تو همون جلسه اول نشستیم و گفتیم و خوردیم و خوش گذروندیم... اما چه فایده.......

  • فامیل دور

نظرات  (۲)

تیتر یه فیلمی She's Out of My League بودش حس اینو دارم! 

دختر تک فرزند و مصائبش ...

پیش باباش شاگردی میکردی بهتر از کارمندی نه 😄

البته منم بودم رد میکردم

 

  • الماس سیاه به چنگیز
  • اغلب دخترهایی که پدر پولداری دارن و به داماد با وضع مالی پایین تر راضی میشن دقیقا با همین فکره که شما بهش اشاره کردین. یعنی اقای داماد باید بره شاگردی پدر زن رو بکنه که خب قطعا زیردست پدرزن بودن مورد پسند عده ای از اقا پسرها نیست چون لازمه اش اینه که غرور و شخصیتتو بذاری کنار و بله قربان گوی پدر رن بشی.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی