وبلاگ فامیل دور

وبلاگی برای احوالات شخصی فامیل دور

وبلاگ فامیل دور

وبلاگی برای احوالات شخصی فامیل دور

وبلاگی برای احوالات شخصی فامیل دور

سلام

در ادامه سلسله خاطرات خاستگاری تو این مدتی که نبودم به ملاقات دوتا دختر خانم چادری دیگه رفتم..

هر دوتاشون از طریق برنامه آدم و حوا بهم پیشنهاد آشنایی دادن( اصولا یکی از معایب و شایدم مزایای برنامه آدم و حوا اینه که 90درصد دخترایی که توش ثبت نام کردن چادری هستن.. حالا دلیلشو نمیدونم) 

 

به هر حال اولی یه دختر خانم 33 ساله ساکن سعادت اباد و دارای مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی بود و تدریس و مشاوره میکرد.. پدرشون فوت کرده بودن و یه خواهر و مادر داشت..

 

چهره اش معمولی بود ولی از اینایی نبود که به خاطر چهره ردش کنم..یه بار باهاش تو هتل اسپیناس پالاس قرار گذاشتم و رفتم دیدمش.. از این دختر چادریایی بود که دنبال پسر مثه خودشون میگشتن و چون من هم از اون پسرا نبودم ( قبلا هم گفتم که اهل لباس و موسیقی و تیپ زدن هستم) با هم به تفاهم نرسیدیم و ایشون جواب رد بهم دادن...یادم رفت بگم که قبل از ملاقات حضوری تلفنی که با ایشون صحبت کردم گفتن حاضر نیستن عکس بدن و بدون دیدنشون با هم قرار ملاقات گذاشتم..

 

دختر دومی  هم یه دختر 32 ساله بودن که بیکار بودن و داشتن خودشون رو برای ارشد اماده میکردن.. خونه شون میدون فردوسی بود و وضع مالی خوبی نداشتن چون نه ماشین داشتن نه خونه... بعد از اینکه بهم پیشنهاد دادن با اینکه تقریبا بیشتر معیارهای منو نداشتن گفتم حالا  باهاشون صحبت کنم و ببینم چی میشه و بعد از رد و بدل کردن شماره گفتم بیام از تجربیاتی که از ملاقات با دختر قبلی به دست اوردم همون اول بصورت تلفنی به دختره بگم که چجور ادمی هستم و اگه موافق نبود تو همون مکالمه تلفنی قضیه رو کنسل کنیم و الکی ملاقات حضوری نریم..

 

.اول مکالمه تلفنی ازش درخواست عکس کردم ولی مخالفت کرد و تو مکالمه تلفنی بهشون گفتم که اهل پوشیدن شلوار پارچه ای و تیپ بسیجی نیستم و اهنگ و ماهواره و فیلم دوست دارم و کوهنوردی مختلط میرم ولی در عین حال اهل نماز و روزه و حلال و حروم هم هستم ... گفت فکرامو میکنم بهتون خبر میدم بعد نیم ساعت پیامک داد میتونم عکس شمارو ببینم منم بهشون گفتم بصورت یه طرفه عکس نمیدم اگه شما عکستون رو برام بفرستید منم عکس میدم که بعدش دوتا عکس از خودش برام فرستاد و منم همینکارو کردم و نهایتا اینکه از هم خوشمون اومد و ملاقات حضوری گذاشتیم و رفتیم یه کافه و در مورد همین چیزایی که تو تلفن با هم حرف زده بودیم مفصلتر صحبت کردیم..

 

یکی از چیزایی که تو ملاقات حضوری گفت و من فهمیدم این بود که کوهنوردی مختلط من خوشش نمی اومد و دیگه اینکه پیرو ولایت فقیه بود و منم باهاش مخالفت کردم در هر دو مورد و دلایل خودم رو بهش گفتم..در مورد موسیقی هم مخالف گوش دادن به هر موزیکی بود و نسبت به گوش دادن به صدای خواننده زن مشکل داشت..

 

نهایتا اینکه بعد از یه روز نظرشون رو پرسیدم و گفتن با یه سری مسائل مطرح شده مشکل دارن و قرار شد با هم در ارتباط با این مسائل مجددا گفتگو کنیم که روزی که قرار بود همدیگه رو ببینیم پیامک دادن و گفتن نیازی نیست و تصمیم گرفتن قضیه رو به کل کنسل کنن.. منم براشون ارزوی خوشبختی کردم و این مورد هم منتفی شد...

 

تجربه ای که من از ملاقات با این سه تا دختر چادری اخری به دست اوردم این بود که یه سری دختر چادری داریم که در عین حال که اهل واجبات و نماز روزه هستن مخالفتی با ماهواره و موسیقی ندارن و اصطلاحا متعادل تر هستن و یه سری دیگه هم مثه این دو مورد اخیر خیلی سخت گیر هستن و تقریبا دنبال پسر بسیجی طور و طالب شهادت میگردن..

و نکته دیگه اینکه هر چی سن این دخترا بالای سی میره سخت گیر تر میشن اون دختر چادری اولی که تو پست قبلی بهش اشاره کردم سی ساله بود و متعادل تر بود ولی این دوتای اخیر با اینکه 33 و 32 ساله بودن همچنان بصورت سفت و سخت روی مواضع خودشون بودن و حتی حاضر نبودن در موردش گفتگوی بیشتری انجام بدن..بخصوص این دختر اخری که خودش پیشنهاد گفتگوی بیشتر رو داد تا به تفاهم برسیم اما یه دفعه زد زیرش...

 

به هرحال فعلا که با دخترای چادری هم به نتیجه نرسیدیم...البته اینم قبلا گفتم من به شخصه دختر با حجاب مانتویی رو به با حجاب چادری ترجیح میدم ولی با این حال مخالفتی با چادر ندارم....

  • فامیل دور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی