وبلاگ فامیل دور

وبلاگی برای احوالات شخصی فامیل دور

وبلاگ فامیل دور

وبلاگی برای احوالات شخصی فامیل دور

وبلاگی برای احوالات شخصی فامیل دور

۰۷
مهر

سلام دوستان

در ادامه سلسله خاطرات خاستگاری به اینجا رسیدیم که من تو اپلیکیشن همدم تبینان و آدم و حوا ثبت نام کردم. هم تو همدم و هم تو ادم و حوا تقریبا هر دو سه روز یه بار پیشنهاد برام میاد که بیشترشون رو به دلیل اینکه سنشون تو اون بازه مدنظر من نیست رد میکنم.. تو همدم به یه دختری پیشنهاد اشنایی دادم که اونم چون خونه شون افسریه بود و از ما خیلی دور بود بیخیالش شدم و تو همون تماس اول که فهمیدم ازش خداحافظی کردم. 

اصولا یکی از ضعفهای برنامه همدم همینه که منطقه سکونت و شغل پدر و تعداد فرزندان رو نمیزنه و با اینکه خیلیا تو پیجشون میگن که این موارد رو بزنید همچنان دارن مقاومت میکنن..

 

به هرحال از همدم که فعلا به جایی نرسیدم اما به محض اینکه ادم و حوا رو نصب کردم یه دختر متولد 70 بهم پیشنهاد اشنایی داد و منم قبول کردم.

(اصولا مرحله بعد از این تو اپلیکیشن همدم اینه که خود کارمندای همدم بهتون زنگ میزنن و شماره تلفن دختر رو میدن اما ادم و حوا اینجوریه که میگه باید خودت زنگ بزنی به مجموعه و شماره دختر رو باید بگیری.. ضمن اینکه تو ادم و حوا فقط با مادرا در ارتباطه و شماره رو به خود دختر و پسر نمیده)

 

مادر منم زنگ زد و شماره مادر دختره رو بهش دادن و بعدش عکسامون رو رد و بدل کردیم و منم عکس دختر خانم رو دیدم با هم قرار گذاشیتم.. سر قرارر دیدم که دختر چادری بود از این چادریا که ارایشم میکنن ولی با حجاب و نماز خون بود و کارش تکنسین اطاق عمل بود.. ظاهرش بد نبود ولی قدش کوتاه بود حدود 160 بود...

من کلا از زنی که شغلش با بیمارستان و کادر درمان باشه خوشم نمیاد .. بخاطر اینکه هم ساعت کاریشون زیاده و هم اینکه خیلی تو محیط با پسرا راحتن و نکته اخر اینکه حقوقش از من بیشتره و اینو اخریو از این فهمیدم که گفت هر روز با اسنپ میره سرکار و تو ماه 2 میلیون تومن فقط پول هزینه اسنپش میشه...

 

نهایتا اینکه به خاطر شغلش و اون کوتاه بودن قدش ردش کردم و بازم کار ما به جلسه دوم نرسید...

  • فامیل دور
۰۷
مهر

سلام به دوستان عزیز

در سلسله مراحل ازدواج به خان هفتم رسیدم ولی هنوز خبری نشده.. دیروز تو روز تولدم رفتم به ملاقات یه دختر متولد 74..

ما یه داماد داریم که خیلی سربزیر و با ادبه و اکثر ادما تو محل کارش بهش علاقه دارن به همین خاطرم خانمها به خاطر این اخلاقش بهش مراجعه میکنن که اگه احیانا پسری تو فامیل دارن که قصد ازدواج داره و اخلاقیاتش مورد تایید ایشونه بهشون معرفی کنه.. خلاصه یه خانمی که همکار ایشون هستن همین درخواست رو از ایشون کردن و و دامادمون هم به خواهرم گفتن که یه دختری هست که متولد 74عه و شاغله و خونه شون تو قیطریه است و تقریبا از نظر مالی همسطح ما هستن..و درخواست اشنایی دادن منم به خواهرم گفتم اول بهشون بگن که با سن من مشکلی ندارن که واسطه به خانواده دختر خانم منتقل کرده بودن و اونا هم گفتن نه مشکلی نیست و بعدشم یه عکس از دختر خانم برای ما فرستادن و تا حدودی من از ظاهرشون خوشم اومد ( گفتم تا حدودی به این دلیل بود که اولا باحجاب نبودن از این حجاب معمولیا بودن که موهاشون بیرون بود و دوم اینکه کمی سبزه بودن) 

به هرحال منم گفتم حالا میریم میبینیم اگه خوشمون اومد که عالی اگرم خوشم نیومد که چیزی از دست ندادم...

 

به هرحال منم یه عکس براشون فرستادم و ایشون هم پسندیدن و بعدش شماره تلفن خود دختر خانم رو بهم دادن و منم وسط هفته بهشون زنگ زدم و بازم تو اولین سوال ازشون پرسیدم که من متولد 61 هستم البته بدون رنگ خخخخ و شما با سنم مشکلی ندارید و ایشون هم گفتن نه به نظرم سن یه عدده و از این چور حرفا..

 

بعدش ازشون پرسیدم که اگه در گذشته دوست پسر داشتید همین الان به من بگید که اگه داشتید همینجا قضیه رو کنسل کنم که ایشونم گفتن نه و فقط در حد یه ماه تلفنی با یه خاستگار صحبت میکردن..

 

منم بهشون گفتم نه اونجوری مشکلی ندارم و به هرحال قرار گذاشتیم جمعه همدیگه رو تو یه کافی شاپ ببینیم و روز جمعه روز تولدم هم بود و رفتم سر قرار و ایشون هم اومدن و مانتو جلو باز پوشیده بودن که اولین پالس منفی رو از ایشون گرفتم و بعدش هم ازشون پرسیدم که ایا حاضرید حجابتون رو بیشتر کنید که ایشون گفتن نه و در نهایت از چیزای مختلف صحبت کردیم و به نظرم ایشون از من خوششون اومده بود ولی من به خاطر همون دو موردی که گفتم و همینطور قد ایشون که کوتاه تر از معیارهای من بود نظرم نسبت به ایشون منفی موند و بعدازظهرش ازشون تشکر کردم و براشون ارزوی خوشبختی کردم...

 

به هرحال در روز تولدم هم نشد که مزدوج بشم.. استیکر گریه..

 

ازاپلیکیشن تبیان هم هر دوسه روز یه بار یه درخواست اشنایی از دخترا دارم ولی اکثرشون معیارهای منو ندارن و به همین خاطر ردشون میکنم...

 

به هرحال امیدوارم هرچی که به صلاحمونه برای همه مون رقم بخوره........

  • فامیل دور
۰۷
مهر

سلام دوستان عزیز

بالاخره بعد گذشت یک سال و نیم یوزر و پسورد وبلاگم رو پیدا کردم و از این بابت خوشحالم که میتونم پست جدید بزارمممممممممممممممم.....

چون دسترسی به وبلاگ نداشتم مجبور شدم توی کامنتها ادامه خاطرات خاستگاریامون بنویسم. الان که دسترسی رو دارم مجدد همونا رو تو پست جداگانه میزارم که نظم و ترتیبتشون حفظ بشه و کسانی که دنبال میکردن بتونن برن بخوننشون..

 

یه خانمی نظرات زیادی رو به صورت خصوصی داده بودن و الان تونستم اونارو بخونم نمیدونم بازم به وبلاگ سر میزنن یا نه و میخواستم ازشون تشکر کنم..( یه نکته در مورد دوستانی که نظر خصوصی میدن من میتونم ایمیلشون رو ببینم اگه دوست ندارید ایمیلتون رو ببینم اونو ننویسید)

 

حقیقتا شرایط مملکت خوب نبود این وضعیت اخیر و فوت نا بهنگام اون خانم امینی و بهم ریختن وضعیت شهرها هم دیگه بدترش کرد.. اینترنتم که یه ساعت قطعه و یه ساعت وصله متاسفانه...

 

انشالله که هرچه زودتر مردم و دولت با هم به یه تعاملی برسن تا وضعیت درست بشه.. چیزی که خودم فکر میکنم اینه که گشت ارشاد رو جمع میکنن و دولت کم کم با مسئله حجاب مثه مسئله ویدیو و ماهواره برخورد میکنه یعنی نه به صورت رسمی ازادش میکنه و نه دیگه مثه قبل بهش گیر میده..

 

  • فامیل دور
۲۳
ارديبهشت

سلام مجدد به همه دوستان 

ضمن قبولی طاعات و عبادات همه روزه دارن و تبریک عید فطر..

در ادامه سلسله پست های ازدواج بنده به این مطلب اشاره کردم که تو سایت تبیان هم ثبت نام کرده بودم تا اینکه هفته پیش از طرف تبیان یه خانمی زنگ زد و مشخصات یه دختر خانمی رو داد و گفت اگه با شرایطش موافقید با ایشون صحبت کنن و نظر ایشون رو هم بپرسن و بعدش به من خبر بدن منم گفتم مشکلی با شرایطشون ندارم و صحبت کنید .. بعد نیم ساعت تماس گرفت و گفتن دختر خانم هم موافقن و شماره ایشون رو به من دادن منم عصر که برگشتم خونه بهشون زنگ زدم ایشون جواب ندادن بعدش خودشون زنگ زدن و یه سری سوالات کلی سوالاتی درمورد معیارام ازشون پرسیدم و نهایتا بخاطر تعطیلی کافی شاپ ها و بحث کرونا ازشون درخواست کردم اگه مشکلی ندارن اول عکسهای همدیگه رو ببینیم و بعدش اگه همو پسندیدیم با هم بیشتر صحبت کنیم که ایشونم موافق بودن و ایشون برای من عکس فرستادن و منم چون عکس روی پروفایل واتس اپم داشتم دیگه عکسی نفرستادم . بعد از دیدن عکس متاسفانه معیار ظاهری منو نداشتن و منم همونجا براشون آرزوی خوشبختی کردم و نهایتا این موردم منتفی شد راستی ایشون معلم بودن و شغلشون خیلی خوب بود حیف که معیار ظاهری منو نداشتن.. ان شالله خوشبخت شن..

 

یه روزم رفته بودم برای افطار نون بگیرم که هنگام برگشتن تو کوچه مون یه دختر خانم چادری رو دیدم که ماسک هم رو صورتش نداشت و داشت با یکی از همسایه ها مون صحبت میکردم از چهره اش خوشم اومد و اومدم به مادرم گفتم یه همچین دختری رو دیدم و داشت با فلانی صحبت میکرد و مادرم فرداش رفت با اون همسایمون صحبت کرد و همسایه مون گفت اون خانم عروسمه خخخخ و نشسته بود داستان ازدواج اون خانم رو با پسرش برای مادرم تعریف کرده بود و بعدش گفته بود که به همین عروسم میسپرم که یه دختر مثه خودش برای پسرتون پیدا کنه..

البته اون خانم همسایه با مادرم من خیلی دوست هستن و خودشون هم قول دادن برای من بگردن دنبال دختر...

 

اینم شانس مایه یه دختریم که الان ماسک نزده و ما ازش خوشمون میاد شوهر داره خخخخخخخ

  • فامیل دور
۲۲
فروردين

سلام دوستان

من لازم دیدم شرایط مورد نظر خودمو برای دختری که میخوام باهاش ازدواج کنم به صورت تیتروار اینجا بنویسم..

اول شرایط خودمو بگم البته چندبار تو همین وبلاگ و خانواده برتر جسته و گریخته بهش اشاراتی کردم.(بخصوص تو پست اول در راه ازدواج)

من 39 سالمه و شاغل و دارای خونه و ماشین...قدم 180 سانته و لاغر ورزشکاری هستم .. چهرم بد نیست معولا اکثر ادمایی که برای بار اول منو میبینن جذبم میشن و همیگی میگن نهایت سنی که بهت میخوره 28-29 ساله... شمال غربی تهران زندگی میکنیم البته خونه خودم پایین شهره که دادمش اجاره.. اهل نماز و روزه هستم یعنی واجبات رو انجام میدم و سعی میکنم از محرمات دوری کنم که البته تو زندگی دچار لغزشهایی هم شدم و نمی تونم بگم تو این زمینه بطور کامل موفق بودم..

خانواده خوبی هم دارم و همه اگه ازمون تعریفم نکنن لااقل مطمئنم که بدمون رو هم نمی گن...سطح مالی خانواده گی مون بالای متوسطه..بنابراین حاضر نیستم از هرجایی دختر بگیرم.. یعنی حتما باید در سطح خودمون باشن.. قبلا هم گفتم حاضر نیستم از پایین شهر یا شرق تهران دختر بگیرم .. به هیچ وجه حاضر نیستم از شهرهای دیگه حتی کرج و شهرای نزدیک تهران هم دختر بگیرم و وقتی کسی از این مناطق معرفی میکنه ندید رد میکنم...

البته خدایی نکرده این به معنی بی احترامی به این عزیزان نیست ولی من یه اعتقادی دارم که ترجیح میدم خانواده دختری که میخوام باهاش ازدواج کنم بهمون نزدیک باشن..

 

اما شرایط مهم:

1- خوش اخلاق باشه (نه درونگرا نه برونگرا باشه)

2- محجبه بودن (عاشق این دخترایی هستم که روسریشونو لبنانی می بندن)

3- اهل نماز روزه و واجبات 

4-گذشته پاکی داشته باشه( دوست پسر نداشته باشه..سابقه نامزدی نداشته باشه.خواستگاری که مدت زمان زیادی با هم بوده باشن و منجر به ازدواج نشده باشه نداشته باشه( اگه اشنایی به جهت ازدواج زیر نظر خانوداه ها داشته باشه و نهایتا 2-3 ماه طول کشیده باشه مشکلی نداره ولی بیشتر باشه نه)

5- شاغل باشه (تا دو سه سال پیش شاغل بودن اصلا برام مهم نبود و حتی ترجیح میدادم همسر ایندم خانه دار باشه ولی همونطور که خودتون از شرایط اقتصادی اگاهید دیگه با یه حقوق کارمندی نمیشه زندگی کرد و برای اینکه بشه کمی هم پس انداز کرد نیازه که هر دو نفر کار کنن.. حالا حتما نیازی نیست کارمند باشن.. حتی اگه شغل داخل خونه مثه ادمین سایت و کانال یا برنامه نویس کامپیوتر یا مترجم هم باشن مشکلی ندارم)

6- از نظر ظاهری (صورت-هیکل- قد ) با من تناسب داشته باشه قدش بین 160 تا 170 و لاغر اندام باشه

7- از نظر سطح خانوادگی هم کفو ما باشن (محل زندگی و سطح درامد خانواده ها و فرهنگ )

8- مهریه بالای 14تا سکه رو قبول نمی کنم..(البته قصدم حتما پرداخت مهریه است و تو چند سال اول زندگی حتما اونو پرداخت میکنم و اگرم همسر خوبی باشه قطعا در طول زندگی ماشین براش میخرم و قسمتی از خونه مو به نامش میزنم) ولی اول ازدواج فقط همون 14 سکه..

9-اهل موسیقی باشه یا اگرم نیست با گوش دادن من به موزیک مخالفتی نداشته باشه قبلا هم گفتم روی ماشینم سیستم دارم و کلی هزینه کردم تا موزیک رو با کیفیت گوش کنم بنابراین از این دخترایی که اهل موزیک نیستن خوشم نمیاد

10- ترجیحا تو روابط جنسی گرم باشه یا اگرم گرم نیست لااقل متوسط باشه( از اینایی نباشه که چندهفته یه بار یا ماهی یه بار درخواست رابطه دارن)

11- سنش بین 28تا 31 سال باشه.

 

یه سری معیار فرعی هم دارم که ایناست(شرایط دارای الویت پایین تر)

12- ترجیجا سفید باشن (من خودم سفیدم و چشمام سبزه) ولی اگه همه شرایط بالا رو داشت و سبزه هم بود خیلی مشکلی باهاش ندارم ولی دخترای سیاه رو نمی پسندم..

13- همونطور که گفتم محل زندگی برام مهمه ولی بازم اگه بقیه معیارهای بالا رو داشت حاضرم کمی کوتاه بیام...(البته شهر دیگه رو به هیچ وجه قبول نمی کنم ولی در مورد محل زندگیشون تو تهران کمی میتونم انعطاف به خرج بدم)

14- ترجیحا ورزشکار باشه و یا اگرم نیست با ورزش کردن من مشکلی نداشته باشه( معمولا هفته ای دو جلسه فوتسال میرم و یه جلسه اخر هفته ها هم کوه-بعضی وقتا هم میرم دوچرخه سواری)

15- از این دخترا نباشه که لوس حرف میزنن. خجالتی نباشه.البته با حیا باشه اما از اون خجالتیایی که با یه پسر حرف میزنن قرمز میشن نباشه..

16- ترجیحا تحصیل کرده باشه یعنی دانشگاه رو دیده باشه حالا حتی اگه فوق دیپلم هم داشت مهم نیست( مهم اینه که محیطی مثه دانشگاه رو دیده باشه و طرز برخورد با پسرا و دخترای غریبه رو بلد باشه).

17- ترجیحا مانتویی باشه (با چادریا مشکلی ندارم و اگرم چادری بود عیبی نداره فقط چون من اهل لباس و کفش هستم و کلی لباس و کفش دارم به نظرم اگه یه دختر چادری ببینه شوهرش هر روز یه لباس می پوشه و اون همه اش باید چادر مشکی سرش کنه ناراحت بشه)

 

فعلا اینارو یادم میاد اگه چیزی بعدا یادم افتاد میام و پست رو ادیت میکنم و بهش اضافه میکنم..

 

**یه نکته ای رو هم لازم دونستم اینجا بگم من هم تو فضای حقیقی و هم تو فضای مجازی پیشنهاد اشنایی و ازدواج داشتم حالا یا بصورت مستقیم یا غیرمستقیم ولی چون شرایط مورد نظر من رو نداشتن با پاسخ منفی رو برو شدن. این شرایطی رو که نوشتم بخصوص شرایط قسمت اول رو اگه حتی یکیشو یه دختری نداشته باشه از نظر من مردود میشه**

 

  • فامیل دور
۲۰
فروردين

سلام 

همونطور که تو قسمت قبل گفتم رفتم تبیان هم ثبت نام کردم الان حدود 1ماه گذشته و خبری ازشون نشده تا ببینیم خدا چی مخواد..

 

من یه سری دوست دارم که دختر هستن و با هم ورزش میریم به اونا هم شوخی شوخی گفتم واسم دختر پیداکنید دیگه.. حالا همشونم مجردن ولی خیلی با معرفتن .. یکشون یه روز بهم پیام داد یه دختری رو معرفی کرد که بهش گفتم سنش از نظر من زیاده و من سن پایینتر میخوام دوباره یه ساعت بعدش دوباره پیام داد و یه دختر دیگه ای رو که سنش کمتر بود و تا حدودی معیارای منو داشت بهم معرفی کرد و شمارشو بهم داد..

 

منم به دختره زنگ زدم و باهاش صحبت کردم و بعدش رفتم تو واتس اپ عکسشو دیدم و ایشون هم عکس منو دیدن و بعدش قرار ملاقات حضوری گذاشتیم و باهم رفتیم یه کافه  و با هم صحبت کردیم دختر بدی نبود و محجبه و نماز خون بود و شاغلم بود اما صحبت از ارتباط به جنس مخالف شد برگشت بهم گفت یه مدتی رو با یه پسری برای ازدواج ارتباط داشتم (مدتش زیاد بود) و بعدش که دیدم خبری از ازدواج نیست بی خیالش شدم که منم ناراحت شدم بهش گفتم خانم پسری که قصد ازدواج داشته باشه اینقد طولش نمیده و نهایتا 2-3 ماهه تکلیف خودشو مشخص میکنه و خانوادشو در جریان میزاره و دختره قبول کرد و گفت جوون بودم و اشتباه کردم که من نپذیرفتم و بعدش به خوبی و خوشی از هم جدا شدیم و عصرش بهش پیام دادم و گفتم ارتباط خارج از ازدواج برای من خط قرمزه و نهایت مدتی که از نظر من برای اشنایی به قصد ازدوج مورد قبوله نهایتا 2-3 ماهه نه بیشتر..  و نهایتا براش آرزوی خوشبختی کردم و این موردم نشد..

 

تا ببینیم خدا چی میخواد..

  • فامیل دور
۱۷
اسفند

سلام

تو بخش دوم گفتم که دوتا خانم بودن که معرف بودن یکی سنتی یکی صنعتی..سنتیه یکی دوتا دختردیگه معرفی کرد و وقتی به نتیجه نرسیدیم یه روز مادرم بهش زنگ زد بپرسه چرا دیگه معرفی نمی کنید که خانم برگشت گفت ما معمولا به هر کسی 3-4 تا مورد بیشتر معرفی نمی کنیم و بعد از اونم دیگه خبری ازش نشد امروزم مادرم چند بار بهش زنگ زده و خانمه جواب نداد خخخخخ راستی تو اون 3-4 موردی که معرفی کرد فقط همون اولی به دیدار حضوری منجر شد که گفتم ازش خوشم نیومد و کنسل شد.. بقیه شون اصلا کار به دیدارم نرسید ..هر سه تاشون عکس میخواستن ولی حاضر نبودن عکس بدن منم قبول نکردم و عکس ندادم و کلا منتفی شد......

 

اون خانم صنعتیه هم که کانال تلگرام داشت هرچی دختر تو کانالش بود که معیارهای منو داشتن براش فرستادم و هیچکدوم اونا هم به سرانجام نرسید.. اونم دیگه فعلا منتفی شده.. تو اونا هم چندتاشون به خاطر قضیه عکس منتفی شد...

 

یه نفرم دامادمون معرفی کرد که از اشناهای همکارشون بوده و دختره چادری بود و شغل درست و حسابی نداشت میگفت تو بورس فعالیت داره ولی با این حال حاضر شدم ببینمش که همون خانمه عکساشو برامون فرستاد.. سبزه بود یعنی سه تا از معیارهای منو نداشت( مانتویی بودن-سفید بودن-شاغل بودن) ولی بازم گفتم اشکال نداره برم ببینمش شاید خوشم اومد.. یکی دوبار مادرم با مادرشون صحبت کردن نتیجه اینکه گفتن پدرشون نمیزارن بیرون بیان و اگه میخواییم ببینمیشون باید بریم خونه شون.. اینجا دیگه من جواب منفی رو دادم و گفتم به هیچ وجه حاضر نیستم برم خونه کسی...

وقتی هنوز یه جلسه هم همدیگه رو ندیدیم دیگه دلیلی نداره وقت خودم و خانواده مو بگیرم و برم خونه کسی که نمیشناسم و ندیدمش...

 

بعد اون یه موردم فعلا خبر خاصی نیست .. فقط چند روز پیش از تبیان بهم زنگ زدن برای تکمیل پرونده و مصاحبه حضوری..گفتن به همراه یه سری مدارک مثه مدارک شناسایی و مدرک تحصیلی و کاری و عکس برم به دفترشون که حوالی خیابان طالقانی بود..

اونحا هم از مدارکم اسکن گرفتن و چندتا سوال پرسیدن.. سوالایی از شغل و درامد و وضعیت مالی خودم و خانواده ام و سطح تحصیلات خانواده.. حتی از شغل و تحصیلات دامادامون هم پرسیدن که ازشون پرسیدم تحصیلات و شغل دامادامون چه ربطی به این موضوع داره که اون شخص گفت برای اینه که سطح کلی خانواده شما و سطح مالی شما رو می سنجیم و نسبت به اون بهتون دختر معرفی میکنیم...

 

می گفت تو 4 سال گذشته 3هزارتا ازدواج داشتن.. و گفت به زودی یه اپلیکیشن دارن تولید میکنن برای این کار تا تمام مجردای ایران بتونن توش ثبت نام کنن.. الان تو تهران و یکی دوتا شهر دیگه فعالن 

 

هیچی دیگه فعلا اخرین امیدم به همسان گزینی تبیانه ...

  • فامیل دور
۰۹
بهمن

سلام

قسمت اول همونطور که گفتم چند تا دختر رو رفتیم دیدیم و قرار شد با یکیشون بیشتر آشنا شیم که خواهرم با دختر خانم در ارتباط تلفنی بودن که بعدش از حرفهای خواهرم متوجه شدم که از نظر ظاهری با هم تفاهم نداشتیم و قضیه کنسل شد.

 

نهایتا به این نتیجه رسیدیم که علاوه بر این روش از روشهای دیگه هم استفاده کنیم . یکی از اون روشها استفاده از خانمهایی بود که تو کار خیر بودن و  دختر پسرا رو به هم معرفی میکردن.همین خانمها خودشون به دو دسته سنتی( یاداشت مشخصات تو برگه و دفتر) و صنعتی خخخ (داشتن سایت و کانال تو تلگرام) تقسیم میشدن.

 

هم به سنتیشون سپردیم هم به صنعتی.. سنتی اینجوری بودکه یه روز رفتیم پیشش و یه برگه گذاشت جلوم و گفت مشخصات خودت رو بنویس و نهایتا مشخصات دختر مدنظرتم بنویس و بعدشم یه عکس ازم گرفت و گفت برو به سلامت .. هفته ای یه بار زنگ میزنه و یه نفرو معرفی میکنه..

نفر اول رو بعد از صحت مادرم با مادر دختره قرار شد یه روز بریم همدیگه رو تو پارک ببنیم که رفتم دیدم و متاسفانه از نظر ظاهری مورد پسند من نبود و منتفی شد.

 

اون خانم صنعتیه هم آدرس کانال تلگرامشو داد و تو اون برای هر نفر یه فایل بود که چند تا سوال با جواب توش بود که با اون سوال جوابها تا حدودی میشد از وضعیت هر نفر مطلع شد. بعدش هر کی رو که می پسندیدی باید مشخصاتش رو به اون خانم فوروارد می کردی و اون خانمهم مشخصات منو برای دختر خانم فوروارد می کرد و اگه مورد موافقت اونا قرار میگرفت اون خانم شماره تماس اون خانواده رو میداد..

 

از طریق کانال این خانم هم چندتا دختر پیدا کردم که مشخصاتشون رو یکی یکی برای ایشون میفرستادم..تو 3-4تایی که فرستادم 2تاشون ازدواج کردن بودن و یکیشون نپسندید و با یکی دیگه هم همون اول به تفاهم نرسیدیم...

 

قضیه به تفاهم نرسیدن هم تو دو مورد مشابه تکرار شد. و به این صورت بود که خانواده دخترا حاضر نبودن عکس برای ما بفرستن در عین حال درخواست میکردن که ما عکس بفرسیتم و در عین حال هم حاضر نبودن به طور حضوری همدیگه رو یه جایی ببنیم ..

من مشکلی با عکس فرستادن ندارم اما میگم که این نباید یه طرفه باشه.. دختر خانم عکسشو بفرسته منم میفرستم یا اگه خیلی مذهبیه و نمی خواد عکسی بفرسته (که تازه عکس با حجابه من که عکس لختی ازشون نمیخوام) مشکلی نیست . پس میشه قرار بزاریم پارکی یا کافی شاپی همیدگه رو ببنیم...

متاسفانه احساس میکنم مردم خودخواه شدن..یه نفرم که پیدا میشه برای دخترشون بجای اینکه سعی در فراهم کردن زمینه ها برای ازدواج باشن با تصمیماتی که میگیرن باعث فراری دادن خواستگار میشن...

 

تازه یکی از همینا مادرشو میگفت دختر من خیلی گرفتاره و وقتی برای ملاقات حضوری نداره و شما باید عکس پسرتون رو بفرستید اگه پسندید اونوقت یه کاریش میکنیم .. بعد اینکه مادرم اینو بهم گفت بهش گفتم کاش شما بهش میگفتی مگه میخواییم از ریس جمهور وقت ملاقات بگیریم که شما اینطوری جواب میدی.؟؟!!!!

 

یه نکته رو بگم که این چند مورد هیچکدومشون از ما بالاتر نبودن ..اینایی که از ما پایینتر بودن این برخورد رو کردن پس وای به حال اونایی که از ما بالاترن خخخخخخخ

 

راستی یادم رفت بگم که تو همسان گزینی تبیان هم ثبت نام کردم ولی فک کنم اونم روند انجام اون هم خیلی طول بکشه.. چون روالش اینجوریه که ثبت نام میکنی و به کلی سوال و تست روانشناسی جواب میدی و مرحله اخرش مصاحبه حضوریه که چون عده زیادی تو صف هستن و یه مدت هم کرونا بوده خیلی به تعویق افتاده و خیلیا تو نوبت مصاحبه حضوری هستن که هنوز بهشون زنگ نزدن...

 

دو نکته رو این چند وقت متوجه شدم اولیش اینکه پای من برای بعضی دخترا اومد داشته و تاالان نصف اونایی که رفتم دنبالشون ازدواج کردن..و نکته دیگه اینکه راه سختی رو پیش رو دارم و پیدا کردن دختر به اون راحتی که قبلا فکر میکردم نیست و یه جورایی کفش و عصای اهنی میخواد..

 

خلاصه داریم به روشهای سنتی و صنعتی پیش میریم تا ببینم اخرش به کجا میرسه...دوستان اگه کسی سایت و کانال معتبری یا واسطه معتبری میشناسه ممنون میشم معرفی کنه..

به امید خوشبختی همه جوانها.....

  • فامیل دور
۰۷
دی

 

 


دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 22 ثانیه

 

چیزی که مشخصه اینه که دولت هیچ برنامه ای برای هیچی نداره ... اینقد مشکلات مملکت زیاده که مشکل ازدواج جوونها توش گمه..

این وسط یه سری از جوونها شانس برای ازدواج دارن اما با دست دست کردن و سخت گیری بیجا سنشون میره بالا و هیچ وقت موفق نمیشن ازدواج کنن..  یه سری هم هستن که به هر دلیلی اعم از مشکلات اقتصادی یا سایر مشکلات شانس ازدواج رو از دست میدن یعنی بدون اینکه خودشون تقصیری داشته باشن اسیر جبر زمانه میشن و اونا هم مجرد می مونن..

 

حالا بحثی که پیش میاد اینه که ما باید چیکار کنیم..

اگه جوون هستیم و هنوز تو سن ازدواج هستیم زیاد سخت نگیریم و با کسی که 60-70 درصد معیارهامونو داشت ازدواج کنیم ..

اگرم از سن ازدواجمون گذشته (در عین حال که نباید هیچوقت از لطف خدا غافل بود) باید با این شرایط کنار بیاییم و سعی کنیم بدون همسر به زندگیمون ادامه بدیم...

 

نهایتا اینکه یادمون باشه ما قراره احتمالا  14-15 هزار سال زندگی کنیم(در برخی روایات امده که قیامت 50 هزار سال طول می کشد.البته برای افراد مختلف متفاوته) و از این مدت به این زیادی نهایتا 60-70 سالش تو این زندگی زمینیه و درصد هم بگیریم بخش کوچیکی از زندگی مون رو شامل میشه (طبق آیه زیر تمام زندگی دنیوی ما به اندازه آنی بیش نخواهد بود) پس بهتره کل زندگی اخروی مون رو به این 60-70 سال دنیوی نفروشیم و کاری نکنیم که بعدها هر وقت یاد این 60-70 سال زمینی می افتیم حسرت بخوریم و بگیم ای کاش اون موقع زنا نمی کردم گناه نمی کردم غیبت نمی کردم.. اون موقع دیگه جایی برای حسرت وجود نداره...

 

 قَالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ؛ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَاسْأَلْ الْعَادِّینَ؛ قَالَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلا لَّوْ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ مى‏فرماید: «چه مدت به عدد سالها در زمین ماندید؟» میگویند: «یک روز یا پاره‏ اى از یک روز ماندیم. از شمارشگران بپرس.» میفرماید: «جز اندکى درنگ نکردید، کاش شما میدانستید.»(مومنون، آیات 112 تا 114) 

 

 آیت‌الله جوادی آملی در درس تفسیر می‌فرمود:مدت زمان عمر دنیایی ما در برابر زندگی ابدی، به اندازه یک لحظه است.

سوالی که اینجا مطرح میشه اینه آیا ارزش داره لذت یه زندگی ابدی رو به لذت زودگذر همراه با گناه یه زندگی دنیوی محدود بفروشیم!!!!

منبع: حامین مدیا در آپارات

 

  • فامیل دور
۲۰
آذر

سلام به همه دوستان

به کوری چشم امریکا و اسراییل جنایتکار دیگه قصد کردم برم دنبال ازدواج و میخوام اتفاقایی رو که تو این راه برام پیش میاد رو تو پست های مختلف بنویسم تا بالاخره ببینم قسمت ما چی میشه...

اگه بخوام کمی در مورد خودم توضیح بدم باید بگم که من یه جوون 38 ساله هستم که خونمون شمال غربی تهرانه و کارم هم یه کارمند تو یه شرکت هستم...

تو این 10-15 سالی که تو سن ازدواج بودم کلا سر هم 5 بار سر قرار رفتم و هر 5 بار هم با اطلاع و معرفی خانواده یا دوستان بوده که یا اونا منو نپسندیدن یا من متوسط بخوایی بگیری هر 3 سال یه نفر میشه.. هیشکدومشم به جلسه دوم نکشیده فقط یه مورد بود که به یه دختر اشتباهی پیشنهاد دادم و البته اون دختر رد کرد و من هم چند بار دیگه بهش گفتم و خدارو شکر نشد و بعد از مدتی فهمیدم دختره باکره نبوده و احتمالا به خاطر اون جواب رد بهم داد . چون منو میشناخت و می دونست من اهل نماز و روزه هستم و خط قرمزم بکارته شاید نخواسته من بفهمم و سر بسته جواب رد داد.( به هرحال خدا خیرش بده امیدوارم هرجا هست خوشبخت بشه)

 

با اینکه تیپ و ظاهرم همیشه خوب بوده هیچ وقت دنبال دختر و دختر بازی نبودم به خاطر همین همیشه مثه یه عقاب تنها بودم( خخخخخ عقاب).. هر کی دختری معرفی میکرد میگفتم نه واون چند تا موردم با نیت نه گفتن می رفتم.. و همونطور که معلوم هم بود هیچکدوم به سرانجام نرسید(خدارو شکر حتما قسمت هم نبودیم.)

 

در مورد اشتغالم هم بگم اینجوری نبودم که از اول سر یه شغل بوده باشم تقریبا 4-5 تا کار عوض کردم یه سری شون خودخواسته بودن ولی دوسه تا شرکت اخر دیگه دست من نبود بعد چند سال یا ورشکست میشدن یا تعدیل نیرو میکردن و من مجبور بودم دوباره دنبال کار بگردم  اخریش اول پارسال بود که شرکت تعدیل نیرو کرد و من تو 37 سالگی بیکار شدم و تقریبا یه سال و خورده ای دنبال کار گشتم شاید هزارجا رزومه فرستادم و صدجا رفتم واسه مصاحبه..(قطعا همه میدونید واسه یه جوون 37 ساله چقد سخته که توخونه بیکار بشینه و هر روز این سایت و اون روزنامه رو بالا پایین کنه تا شاید یه شغل معمولی پیدا کنه)

 

بنابراین شاید یکی از دلایلی که ازدواج رو جدی نگرفتم همین نبود امنیت مالی کاری بود و اگه شاید مثه بعضیا پارتی داشتم و از اول به یه شرکت یا سازمان معرفی میشدم الان هم یه سمتی داشتم و هم بچه هام به مدرسه میرفتن..(ولی بازم خدارو شاکرم بابت این سرنوشتم شاید اینجوری بیشتر به خیر و صلاحم بوده)..

 

از 3-4 ماه پیش تو یه شرکت شاغل شدم و دیگه تصمیم گرفتم که هر جوری شده برم سراغ ازدواج ... به خودم گفتم اگه بخوام به امنیت شغلی فکر کنم شاید تا موقع بازنشستگیم هم نتونم یه شغل دائمی پیدا کنم و ممکنه هر چندسال یه بار مجبور باشم برم یه شرکت دیگه یا یه شغل دیگه اما ازدواج رو دیگه بیشتر از این نباید به تعویق بندازم...

 

القصه به خانواده گفتم دیگه میخوام ازدواج کنم و قرار شد همه خانواده برای ازدواج من بسیج شن.. مادرم قرار شد بره سراغ واسطه ها و خواهرام به اشنا بسپرن..خواهرم تو یه سازمانی کار میکنه که کارمند زیاد دارن .. با واسطه یکی از دوستانمون که تو همون سازمان مشغوله قرار شد لیست دخترایی که سنشون مورد تایید من باشه و مجرد باشن رو برام لیست کنن خخخخ و بدن من که برم ببینمشون واگه از نظر ظاهر و پوشش با معیارهای من موافق بودن از طریق خانواده اقدام کنیم( اصلا یاد کرونای عوضی نبودم و اینکه الان دخترا ماسک میزنن رو اصلا فراموش کرده بودم)

 

بنابراین تصمیم گرفتیم همراه خواهرم بریم و اگه من چشمای دختر و چاق و لاغریشو پسندیدم به خواهرم بگم تا با رییس اون خانم صحبت کنه تا با یه بهانه ای اون دخترو بیاره نزدیک ما و ما بتونیم با یه بهانه دیگه یه لحظه ازش بخواییم ماسکشو دربیاره( مثلا به بهونه اینکه خواهرم بگه چهرتون چقد اشناست میشه یه دقیقه ماسکتو دربیاری ببینمت و من اون لحظه مثه عقاب خخخخ که شکارشو دیده سریع یه نگاه حلال بهش بندازم)

 

خلاصه اولین لیست 5 نفره تو این هفته به دستم رسید و امروز رفتیم دنبالش.. دنبال دختر اولی که رفتیم گفتن مرخصیه.. دلیل مرخصیشون رو پرسیدیم گفتن امروز نامزدیشون بوده و امروزو مرخصی گرفتن خخخخ هیچی دیگه ارزوی خوشبختی کردیم براشون و رفتیم سراغ دختر دوم..(استیکر چهره حبیب تو لیسانسه ها لطفا)

 

دختر دوم رو با بدبختی از پشت ماسک و عینک و مشمایی که جلشون کشیده بودن دیدم و به نظرم دختر بدی نیومد .. بنابراین با خواهرم رفتیم سراغ رییسشون و ریسشونم ادم مشتی بود و گفت من با یه بهونه ایشون رو میارم جلوی شما و شما هرچی میخوای از خودش بپرس.. خلاصه همون ترفند دیدن صورت رو بدون ماسک اجرا کردیم هرچند خیلی کوتاه بود ولی درکل به نظرم ارزشش رو داشت که اطلاعات بیشتری ازش داشته باشیم بنابراین خواهرم شمارشو گرفت و قرار شد تو هفته دیگه اطلاعات دیگری ازش بگیریم و بپرسیم اگه قصد ازدواج داره چندتاعکسشو برای خواهرم بفرسته تا با چهره خارج از محیط کاریش هم اشنا بشیم تا ببینم قسمت چی باشه...

 

از جای دوم دراومدیم رفتیم سراغ سومی که خواهرم رفته بود با ریس اون قسمت صحبت کنه که برگشته بود گفته بود ایشون نامزد کردن و خدارو شکر کنید که نامزد کردن به درد نمی خوردن و بعدش که از دور ایشون رو به خواهرم معرفی کرده بودن خواهرم حرف ایشون رو تاییدکرده بود و به کلی معیارهای منو نداشتن..

 

عصر امروزم خواهرامو میخواستم ببرم بیرون دوباره تو کوچه نزدیک خونه مون یه دختر محجبه دیدم سریع به خواهرم گفتم بپر برو دنبالش و ازش بپرس ما هم تو ماشین دور نشسته بودیم و هی تعجب میکردیم که چرا خواهرم داره میخنده میاد.. اومد تو ماشین گفت دختره میگه دبیرستانیه و بچه است..هیچی دیگه دوباره به کرونا لعنت فرستادیم که بخاطرش همه مجبور شدن ماسک بزنن و چون چهره ها پشت ماسک پنهون میشه درست نمیشه سن و ظاهر دخترا رو حدس زد....

خلاصه دخترای مجرد اماده باشید که فامیل دور و خانواده اش از رگ گردن بهتون نزدیکترن.....

و اینجوری  اولین روز جستجوی فامیل دور برای دوره خانم سپری شد...

 

تو پست های بعدی حتما نتایج جستجوهامو براتون میگم....

 

پی نوشت: اون دخترایی که دارم سراغشون میرم تو یه ساختمان نیستن تو ساختمانهای مختلف تو تهران هستن و احتمالا هیچکدومشون همدیگه رو هم نمیشناسن ..بخاطر اینکه نمیخوام اسم سازمانیکه خواهرم توش کار میکنه رو بگم لازم دیدم توضیح بدم یه وقت دچار این سوتفاهم نشید که از یه اتاق یه سازمان به اون یکی اتاق سازمان میرم...

  • فامیل دور